-        امروز چهارشنبه 12 دسامبر 2018 رفتم اتاق یکی از اساتید مکانیک تا از او راجع به شرکت های دانش بنیان سوالاتی بپرسم. وی خود دارای شرکتی است. او بسیار مهربان است و اعتقاد دارد که در دانشگاه است تا دانشجو ها را خوشحال کند( تفاوت نگرش با اساتید برق را ببینید: استاد برق: اینکه شما درس میخوانید یا نه به من ربطی ندارد، من اینجا درس میدهم  و سر برج حقوقم را میگیرم!!)

او راجع به قوانین مالیات بسیار هشدار داد و گفت که خودش هم میخواهد شرکتش را ببندد. او گفت که اگر بخواهیم میتوانیم قوانین مالیات را دور بزنیم اما من و تو اهل این کارها نیستیم!! و اینکه او گفت که بعد از هفت هشت سال که تازه مالیات به شما تعلق می گیرد  میتوانی سهامت را بفروشی. بعد بحث باز تر شد و پیرامون اپلای با وی صحبت کردم. گفتم که میخواهم تجربه کاری کسب کنم تا فاند RA بگیرم. گفت RAخیلی سخت اس، چرا  TA نمیشوی؟

گفتم اساتید ما با دانشجوی کارشناسی مقاله کار نمی کنند. بعد کمی راجع به تفاوت ها بحث کردیم و در نهایت گفت: من دانشجو داشته ام که با معدل 14 ارشد فرستادمش امریکا! اما 3 تا مقاله ISI داشت و 2 تا کنفرانسی. و بعد از کمی  عجز و لابه اینجانب (مجبور بودم، میفهمید مجبوووور) گفت اگر بتوانی در تحلیل یک قطعه مکانیکی کمکم کنی با هم مقاله خواهیم نوشت! خلاصه من هم کمی از کاربرد های پردازش سیگنال برایش توضیح دادم و حسابی مخش را زدم. خودش هم کیف کرده بود.

قرار شد که من پی قضیه را بگیرم. بعد هم خداحافظی کردم و بیرون آمدم. سریع رفتم اتاق استاد DSP مان و از او سوال کردم. او هم راهنماییم کرد و فقط مانده  research  پیرامون موضوع مورد نظر. تحقیقاتم را کامل کنم و بروم پیش استاد مکانیک. باشد که مقبول افتد و استارت مقاله را بزنیم. البته کار کار فوق العاده سختی است. خدا به داد برسد.

-         رفتم پیش رئیس گروه مخابرات و دو تن از مهندسان خوب ازمایشگاه الکترونیک. پیرامون پروژه ای که مربوط به شرکت خودمان است با آنها صحبت کردم. کلیت کار تولید پالس مربعی با فرکانس 100 مگاهرتز و کنترل آن است و ادامه ماجرا که از حوصله خارج است. تقریبا کل امروز را بین دانشکده های مختلف و آزمایشگاه های گوناگون جابجا میشدم. خیلی خسته شدم. کار آسانی نیست و نیاز به تحقیق بیشتری دارد.

رئیس گروه مخابرات هم کلی کیف کرده بود. شنیدستم که ترم بعد هم میخواهد میدان ارائه بدهد. آی حال میدهد اگر من این درس را یکبار دیگر بخوانم و حل تمرینش بشوم ( خنده ی ژد و ملیح و به همین خیال باش!)

 

من حیث المجموع الان مقاله را دارم + پروژه شرکت + زبان + درس های این ترم

سرم شلوغ شد!

حال چه بباید کرد؟

یکشنبه امتحان آنتن دارم و هنوز هم هیچ نخوانده ام! خدا کند بتوانم نمره ی خوبی بگیرم و الا به فنا میروم.

حالم الان خوب است، این مشاوره و اینها بی تاثیر نبود. خدا را شکر الان حس بدی ندارم.

 

-        امروز پنج شنبه 12 دسامبر است. ساعت 16:28 دقیقه عصر است. اینجا خوابگاه دانشجویی پسران.

من آقای کم حرف هستم. دانشجوی مهندسی برق، ترم هفتم. من امروز جزوه ی آنتن را تماما میخوانم و یاد میگیرم. من امروز بخشی از تکالیف زبانم را انجام میدهم. من امشب بازدهی 100 درصد خواهم داشت. من چقدر خوشحالم، همه چیز آرومه. من انرژی منفی ندارم. من میتوانم بهترین نمره را کسب کنم. من از هیچ کس و هیچ چیز نمیترسم. من خودم هستم و از هیچ کس تقلید نمیکنم. من منتظر دیگران نیستم. من خودم را نجات میدهم. من از خودم اسطوره میسازم. من ارتشی تک نفره تشکیل میدهم و پیروز میشوم. هر کسی که پایه است، بسم الله . مشکلات و درد موقتی است اما پیروزی عمری باقی می ماند. اگر الله کند یاری چه بنز باشد چه این گاری، چه معدل 19 باشد چه این مشروطی، چه خرخون باشد چه این کم حرف.

 



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها